اشعار پروین اعتصامی
بیوگرافی و زندگینامه
پروین اعتصامی با نام اصلی رخشنده اعتصامی متولد بیست و پنجم اسفند ماه ۱۲۸۵ در شهر تبریز است. پدر او یوسف اعتصامی آشتیانی معروف به اعتصام الملک ( نویسنده و مترجم ) از مردان بزرگ و نامی مشهور اواخر دوره قاجار بوده است.
در کودکی به تهران نقل مکان کردند. او با پسر عمویش فضل الله اعتصامی ازدواج کرد ولی این ازدواج ناموفق بود و پس از دو ماه و نیم از هم جدا شدند. پروین اعتصامی در سال ۱۳۲۰ به علت بیماری حصبه درگذشت و در شهر مقدس قم به خاک سپرده شد.
اشعار پروین اعتصامیاشعار پروین اعتصامی
هر بلائی کز تو آید نعمتی است
هر که را رنجی دهی آن راحتی است
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
شعرهای پروین اعتصامی
ای گل، تو ز جمعیت گلزار، چه دیدی
جز سرزنش و بد سری خار، چه دیدی
ای لعل دل افروز، تو با اینهمه پرتو
جز مشتری سفله، ببازار چه دیدی
رفتی به چمن، لیک قفس گشت نصیبت
غیر از قفس، ای مرغ گرفتار، چه دیدی
دیوان پروین اعتصامی
سیر یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین چهقدر بدبویی
گفت : از عیب خویش بیخبری
زان ره، از خلق عیب میجویی
آثار پروین اعتصامی
ای دل، اول قدم نیکدلان
با بد و نیک جهان، ساختن است
صفت پیشروان ره عقل
آز را پشت سر انداختن است
ای که با چرخ همی بازی نرد
بردن اینجا، همه را باختن است
دل ویرانه عمارت کردن
خوشتر از کاخ برافراختن است
شعر پروین اعتصامی
نه کسی میکند مرا یاری
نه رهی دارم از برای فرار
نه توان بود بردبار و صبور
نه فکندن توان ز پشت، این بار
خواری کس نخواستم هرگز
از چه رو، کرد آسمانم خوار
اشعار زیبای پروین اعتصامی
بی رنج، زین پیاله کسی می نمیخورد
بی دود، زین تنور بکس نان نمیدهند
تیمار کار خویش تو خودخور، که دیگران
هرگز برای جرم تو، تاوان نمیدهند
اشعار عاشقانه پروین اعتصامی
با قضا، چیره زبان نتوان بود
که بدوزند، گرت صد دهن است
دل پاکیزه، بکردار بد آلوده مکن
تیرگی خواستن، از نور گریزان شدن است
دیوان شعر پروین اعتصامی
در دست بانوئی به نخی گفت سوزنی
کای هرزه گرد بی سر و بی پا چه میکنی
ما میرویم تا که بدوزیم پاره ای
هر جا که می رسیم تو با ما چه میکنی
خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم
بنگر به روز تجربه تنها چی میکنی
اشعار پروین اعتصامی
روز بگذشته خیالست که از نو آید
فرصت رفته محالست که از سر گردد
کشتزار دل تو کوش که تا سبز شود
پیش از آن کاین رخ گلنار معصفر گردد
زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس بر گردد
قصاید پروین اعتصامی
ای دوست، تا که دسترسی داری
حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را
اشعار پروین اعتصامی